گزیده زیباترین اشعار طاهره صفارزاده [مجموعه شعرهای کوتاه و برتر!]



 اشعار زیبا و کوتاه طاهره صفارزاده
اشعار زیبا و کوتاه طاهره صفارزاده

گلچینی از زیباترین اشعار کوتاه طاهره صفارزاده شاعر انقلابی که اشعار او بیشتر دارای حس آزادی خواهانه و مذهبی هستند را گردآوری کرده ایم.

***

در این هامون پهناور
در این دشت ملال‌ آور
مرا یاران هم‌ پا نیست
مرا یاران هم‌ گو نیست، نوای مهربار جویباران
بانگ نوش چشمه‌ ساران
در فضایی دور می‌ میرد

******

وقتی به آن يگانه می‌ انديشم‌
رنگ دوگانگی‌ ها بی ‌رنگ می شود
و هر دو عالم‌ در بی مرزی همراز می‌ شوند

******

نزد عوام عشق، مرغ شبان فریب است
دور می‌ شوی
نزدیک می‌ شود
نزدیک می‌ شوی، دور می‌ شود
و من به راه
و راه به من
یگانه ترین هستیم
و من همیشه در راهم
و چشم‌های عاشق من
همیشه رنگ رسیدن دارند

******

نوروز کفش نویی باید داشت
نوروز برف غریبی می‌ بارید
در هفت سین باستانی
سرخاب را دیدم که هلهله می‌ کرد
و سین قرمز ساکت بود
ای بانوان شهر
گلویتان هرگز از عشق بارور نشده‌ است

******

و سرزمین درخت خسته پاییز بود، در گذرگه باد
در مرگ برگ
شاخه نشسته
در مرگ شاخه ریشه
دهبان پارسی بیدار بود
بیدار و بیم‌ دار
شاید که باد مهلک با بلا
در قصد سلسله بیداد

******

در سفره‌ مرگ آمده است‌
صدای آمدن دندان بر لقمه‌
همراه با صدای گلوله‌ ست‌
که پشت همین میدان‌
در ابتدای همین کوچه‌
بر سینه‌ ی جوان تو می‌ تازد
و باز می‌ کند آن را همچون سفره‌
و لقمه بغض می‌ شود
گلوله می‌ شود
گلوی مرا می‌ بندد
گلوی من بسته‌ ست‌
گلوی من بسته‌ ست‌
در سفره‌ مرگ آمده است‌

******

این هیکل سیاه ستم
مجموعه‌ ای‌ ست
از همه اندام‌ های نامردی
اندام‌ های سر زده از ریشه‌ های جهل
این هیکل تناور ظلمانی
خصمانه می‌ نشیند

******

بانو نشسته بود
بر تپه‌ ای بلند
خورشید رنگ غریبی داشت
تنها سیاه‌ پوش
بانو نشسته بود
از شام تلخ غریبان
تا اربعین
مسافت اشک‌ آلودی است
اشک صفوف شیعه شیدا
همراه اشک زینب کبری

******

گل ها ترا نمی‌ شناسند
رودخانه ها ترا نمی‌ شناسند
همسایه ها ترا نمی‌ شناسند
درخت های پایه کاغذی ترا نمی‌ شناسند
جیب تو پر از یاد آوری‌هاست
آزمندی دست‌ ها و پرندگانی
که تمبر شده‌ اند
تو در وضعی نیستی که آینه‌ ها را نجات دهی
روزگاری در چارچوب پنجره یک اداره به دنیا آمدی

******

ما سال‌ هاست منتظر مقصد هستیم
ما در تقاطع تاریخی خیابان‌ ها
در امتداد کوروش
و در نهایت تخت جمشید
در این صف بلند زمان
کاوه‌ های پیر
با ما
کنار ما
خمیازه می‌ کشند

******

آن سبزه‌ کز ضخامت سیمان گذشت‌
و قشر سنگی را
در کوچه‌ی شبانه‌ ی بابل‌
تا منتهای پرده‌ی بودن‌ شکافت‌
آن سبزه زندگانی بود
آن سبزه زندگانی بود
و پای باطل تو
آن پای بویناک‌
با چکمه‌های کور
آن سبزه را شکست‌
آن سبزه‌
رویش آزادی‌
آن سبزه‌
آزادی بود

******

شعر انتظار از طاهره صفارزاده

همیشه منتظرت هستم
بی آن که در رکود نشستن باشم
همیشه منتظرت هستم
چونان که من
همیشه در راهم
همیشه در حرکت هستم
همیشه در مقابله
تو مثل ماه
ستاره
خورشید
همیشه هستی
و می‌درخشی از بدر
و میرسی از کعبه
و ذوالفقار را باز می‌ کنی
و ظلم را می بندی
همیشه منتظرت هستم
ای عدل وعده داده شده
این کوچه
این خیابان
این تاریخ
خطی از انتظار تو را دارد
و خسته است
تو ناظری
تو میدانی
ظهور کن
ظهور کن که منتظرت هستم
همیشه منتظرت هستم

فال حافظ