گزیده بهترین اشعار عاشقانه پل سلان شاعر اهل رومانی



بهترین اشعار عاشقانه و زیبای پل سلان
بهترین اشعار عاشقانه و زیبای پل سلان

گزیده ای از بهترین اشعار پل سلان شاعر رومانیایی و یکی از بزرگترین شاعران آلمانی زبان سده بیستم را برای شما گردآوری کرده ایم.

***

بگذار چشمت شمعی باشد در صندوق خانه
و نگاهت فتیله ی آن
بگذار چنان تاریک باشد چشمم
که روشن کنم چشمت را
نه بگذار طور دیگری باشد
بیا به درگاه خانه ات
زین کن رویای خالدارت
بگذار سمش
گفتگو کند با برف
برفی که می روبی
از بام روح من

******

هیچ کس دوباره ورزمان نخواهد داد از خاک و از گل
هیچ کس گرد و غبارمان را نخواهد آمرزید
هیچ کس ای هیچکس! ستایش از آن توست
به عشق تو می شکفیم و در برابر تو
هیچ بوده ایم، هستیم و خواهیم بود
شکوفا گل سرخ هیچ
گل سرخ هیچ کس
با ستون مادگی روشن روح
پرچم گل های صحرای آسمان
تاج سرخ کلام ارغوانی مزامیرمان
برفراز، برفراز خار

******

در چشمه ی چشم هایت
تورهای ماهیگیران آب های سرگشته می زیند
در چشمه ی چشم هایت
دریا به عهد خود پایدار می ماند
من قلبی مقام گرفته در میان آدمیانم
جامه ها را از تن دور می کنم
و تلالو را از سوگند
در سیاهی سیاه تر من برهنه ترم
من آن زمان به عهد خود پایدارم
که پیمان شکسته باشم
من تو هستم
آن زمان که من من هستم
در چشمه چشم هایت جاری می شوم
و خواب تاراج می بینم
توری به روی توری افتاد
ما هم آغوش گسسته می شویم
در چشمه ی چشم هایت به دار آویخته ای
طناب دار را خفه می کند

******

نه بر لبانم انتظار دهانت
نه بر آستانه‌ی در انتظار بیگانه‌ ای
نه در چشم، انتظار اشکی
هفت شب
فراتر
سرخ در پی سرخ
هفت قلب
عمیق‌ تر
دست به در می‌ کوبد
هفت گل‌سرخ
پس چشمه تراویدن آغاز می‌ کند

******

سنگ، سنگی در هوا که من دنبال می کنم
چشم تو، چنان کور چون سنگی
ما دست بودیم
ما تاریکی را خالی کردیم
ما کلمه را یافتیم
کز پس تابستان می آمد
گل، گل کلمه ای کور
چشم تو و چشم من آبیاری اش می کند
رشد دیوار قلب بر دیوار قلب
برگ می دهد
یک کلمه دیگر، مثل این و چکش ها
تاب می خورند در فضا

******

چشم در چشم در سرما
بیا اینگونه آغاز کنیم
با هم بیا حجابی را تنفس کنیم
که ما را از یکدیگر می پوشاند
همراه با شبانگاه
که آماده می شود برای اندازه گیری فاصله
بین اشکالی که به خود می گیرد
و اشکالی که به ما می بخشد

******

شعر فوگ مرگ پل سلان

شیر سیاه سپیده‌ دمان را به وقت غروب می‌ نوشیم
صبح‌ ها می‌ نوشیم
ظهر ها می‌ نوشیم
شب‌ ها می‌ نوشیم
می‌ نوشیم و می‌ نوشیم
در هوا گوری حفر می‌ کنیم در هوا تنگ نمی‌ آرامیم
مردی در خانه زندگی می‌ کند با مارها بازی می‌ کند می‌ نویسد
می‌ نویسد وقتی که آفتاب غروب می‌ کند به آلمان موی طلایی تو مارگارته
می‌ نویسد و از خانه بیرون می‌ رود
ستاره‌ ها می‌ درخشند سوت می‌ زند سگانش را می‌ خواند
سوت می‌ زند یهودیانش را می‌ خواند تا گوری حفر کنند در خاک
حال فرمانمان می‌ دهد بنوازید و برقصید
شیر سیاه سپیده‌ دمان تو را شب‌ ها می‌ نوشیم
تو را صبح‌ ها می‌ نوشیم ظهر‌ها می‌ نوشیم به وقت غروب تو را می‌ نوشیم
می‌ نوشیم و می‌ نوشیم
مردی درخانه زندگی می‌ کند با مارها بازی می‌ کند می‌ نویسد
می‌ نویسد وقتی که آفتاب غروب می کند به آلمان موی طلایی تو مارگارته
موی خاکستری تو سولامیت درهوا گوری حفر می‌ کنیم در هوا تنگ نمی‌ آرامیم
حال فریاد می‌ زند تو خاک را عمیق‌ تر بکن و تو بخوان و بنواز
دست به سلاح کمر می‌ برد تکانش می‌ دهد چشمانش آبی‌ ست
تو خاک را عمیق‌ تر بکن و تو همچنان بخوان و بنواز
شیرسیاه سپیده‌ دمان تو را شب‌ ها می‌ نوشیم
تو را ظهر‌ها می‌ نوشیم
صبح‌ ها می‌ نوشیم
به‌ وقت غروب تو را می‌ نوشیم
می‌ نوشیم و می‌ نوشیم
مردی در خانه زندگی می‌ کند موی طلایی تو مارگارته
موی خاکستری تو سولامیت با مارها بازی می‌ کند
فریاد می‌ زند مرگ را شیرین‌ تر بنوازید مرگ استادی از سرزمین آلمان‌ است
فریاد می‌ زند ویولون‌ ها را تاریک‌ تر بنوازید پس دود شوید و به بالا روید
پس گوری در ابرها از آن شماست در ابرها تنگ نمی‌ آرامید
شیر سیاه سپیده‌ دمان تو را شب‌ ها می‌ نوشیم
تو را ظهر‌ها می‌ نوشیم مرگ استادی از سرزمین آلمان است
تو را به‌ وقت غروب می‌ نوشیم
صبح‌ ها می‌ نوشیم
می‌ نوشیم و می‌ نوشیم
مرگ استادی از سرزمین آلمان است چشم او آبی‌ ست
تو را نشانه می‌ گیرد تیرش خطا نمی‌ رود تیر او سربی‌ ست
مردی درخانه زندگی می‌ کند موی طلایی تو مارگارته
سگانش را به جانمان می‌ اندازد گوری در هوا ارزانیمان می‌ دارد
با مارها بازی می‌ کند رویا می‌ بیند مرگ استادی از سرزمین آلمان‌ است
موی طلایی تو مارگارته موی خاکستری تو سولامیت

******

آی ریشه‌ ی کوچک یک رویا
نگاهم میداری اینجا که خون مرا به تحلیل می‌ برد
و دیگر هیچ‌ کس نمی‌ بیندم که دیگر مایملک مرگم
پیچ و خم بده به چهره‌ ای که شاید اینجا
سخن میرود از زمین
از عطر
از اشیایی که چشم‌ دارند
حتی اینجا که مرا کورمال‌ کورمال میخوانی
حتی اینجا که تکذیبم می‌ کنی
به خاطر یک نامه

فال حافظ