30 شعر کوتاه و غمگین در مورد بغض گلو



شعر زیبا و کوتاه در مورد بغض گلو
شعر زیبا و کوتاه در مورد بغض گلو

گلچینی از زیباترین اشعار کوتاه و عاشقانه در مورد بغض گلو، بغض عشق از شاعران معروف و معاصر

حرف است فراوان و دگر حوصله ای نیست
از بُغضِ عمیقِ به گلویم گِله ای نیست

ناصر پروانی

******

آیا شده از شدت دلتنگی و غصه
هِی بغض کنی، گریه کنی، شعر بخوانی؟

سید تقی سیدی

******

با من قدم بزن در برف در مسیر
ای بغض ناگزیر اینبار گُر بگیر

******

من به انتظار و صبر محکومم،
و هیچ
گله ندارم
از بغض گلویم ز عالم…

******

بغض گلدان لب پنجره را چلچله ها می فهمند
حال بی‌ حوصله ها را خود بی حوصله ها می فهمند

******

گاهی که با انبوه غم از بغض‌ ها همواره‌ ای
یا گور می خواهی و یا دلتنگ یک گهواره‌ ای

******

شعر در مورد بغض عشق

ای بغض فرو خورده مرا مرد نگه دار
تا دست خداحافظی اش را بفشارم…

فاضل نظری

******

در گلویم
گیر کرده زخم یک
بغض غریب

******

محبوب من، تو نباشی
همه‌ بغض‌ های جهان
در گلوی من است

******

کاش می شد نوشت
تمام حرف هایی را که بغض شدند
ولی بر گونه جاری نشدند
کاش می شد

******

باران و من و فاصله و بغض نفس‌گیر
یک شعرِ ترِ خسته‌ی پوسیده‌ی دل‌گیر

هر شعر که آن را تو نخوانی به چه مانَد
چون من که پر از دردم و از عاقبتم سیر

مریم حیدری

******

تو رفتی
و اینها می مانند تا ابد
یک آه
یک بغض لعنتی
و یک سوال بی جواب
آیا هنوز هم گاهی دلت برایم تنگ می شود؟

******

اشعار بغض دار غمگین و کوتاه
اشعار بغض دار غمگین و کوتاه

چه کنم با غم خویش؟
گه گهی بغض دلم میترکد

******

جز بغض شربت دگری در گلو نبود

شهریار

******

خواستم كه بُغض را خجل كنم
خنده را به گريه متصل كنم
واژه را دوباره مشتعل كنم
خواستم كه با تو دَرد دل كنم
گريه ام ولى امان نداد…

عليرضا آذر

******

دورم از تو وُ؛
–فاصله ها،،،
در گلویم
بُغض می کارند!

******

پدر ٬ کوهی که بغضی سرد دارد
خزانی که بهاری زرد دارد
تمام عمر میخندید و هرگز
نفهمیدم که صدها درد دارد

******

شعر در مورد بغض گلو

مثل همیشه آخر حرفم
و حرف آخرم را

با بغض می‌خورم!
عمری‌ست

لبخندهای لاغر خود را
در دل ذخیره می‌کنم:
باشد برای روز مبادا…

قیصر امین‌پور

******

بغض لعنتی فشارم می دهد و درد دوری …
کجایی همسفر قدیمی رفیقت مُرد …

******

و شب تکرار یک بغض غریب
که هوای گریه ،
خنده را از نفسش
می گیرد!

******

تو را خبر ز دل بی قرار باید و نیست
غم تو هست ولی غمگسار باید و نیست

اسیر گریه ی بی اختیار خویشتنم
فغان که در کف من اختیار باید و نیست

رهی معیری

******

بغض ِ فروخورده‌ام، چگونه نگریم؟
غنچۀ پژمرده‌ام، چگونه نگریم؟

رودم و با گریه دور می‌شوم از خویش
از همه آزرده‌ام، چگونه نگریم؟

مرد مگر گریه می‌کند؟ چه بگویم
طفل ِزمین خورده‌ام، چگونه نگریم؟

تنگ پر از اشک و چشم‌های تماشا
ماهی دل‌مرده‌ام، چگونه نگریم !

پرسشم از راز ِ بی‌وفایی او بود
حال که پی برده‌ام، چگونه نگریم؟

فاضل نظری

******

شکست بغضِ قاصدک
بالا آورد آرزوها را؛ گلویِ باد.

******

سر خود را مزن این‌گونه به سنگ
دل دیوانه تنها

دل‌تنگ

منشین در پس این بهت گران
مدران جامه جان را مدران

مکن ای خسته درین بغض درنگ
دل دیوانه تنها

دل‌تنگ

پیش این سنگ‌دلان
قدر دل و سنگ یکی است

قیل و قال زغن و بانگ شباهنگ یکی است
دیدی آن را که تو خواندی به جهان یارترین

سینه را ساختی از عشقش سرشارترین
آن‌که می‌گفت منم بهر تو غم‌خوارترین

چه دل‌آزارترین شد
چه دل‌آزارترین

نه همین سردی و بیگانگی از حد گذراند
نه همین در غمت این‌گونه نشاند

با تو چون دشمن دارد سر جنگ
دل دیوانه تنها

دل‌تنگ

ناله از درد مکن
آتشی را که در آن زیسته‌ای

سرد مکن
با غمش باز بمان

سرخ‌رو باش ازین عشق و سرافراز بمان
راه عشق است که همواره شود از خون رنگ

دل دیوانه تنها
دل‌تنگ

فریدون مشیری

******

اشعار بغض دار غمگین

خیال می‌کنم این بغض ناگهان شعر است
همین یقین فروخفته در گمان شعر است

همین که اشک مرا و تو را درآورده‌است
همین، همین دو سه تا تکه استخوان شعر است

همین که می‌رود از دست شهر، دست به دست
همین شقایق بی‌نام و بی‌نشان شعر است

چه حکمتی است در این وصفِ جمع ناشدنی
که هم زمان غمِ نان، شعر و بوی نان، شعر است

تو بی‌دلیل به دنبال شعر تازه مگرد
همین که می‌چکد از چشم آسمان شعر است…

از این که دفتر شعرش هزار برگ شده‌است
بهار نه، به نظر می‌رسد خزان شعر است

به گوشه گوشه‌‌ی شهرم نوشته‌ام بیتی
تو رفته‌ای و سراپای اصفهان شعر است

خلاصه اینکه به فتوای شاعرانه‌ی من
زبان مشترکِ مردمِ جهان شعر است…

سعید بیابانکی

******

نیستی
و جای خالی ات
سطرهای خشک خیالم را
به مرزهای خیس جنون
کشانده!
می روم
تا پابه پای
ابرهای پاییزی
بغضهای دلتنگی ام را
برشانه های پیراهنت ببارم

******

تو مگر دربدرے
خانہ ندارے اے بغض ؟
همہ شب سر زده
مهمان گلویم هستی…!؟

******

زندگی
خواب خوش

کودک احساس من است
زِندِگی بُغضِ دِل تُوست بِه هِنگامِ سَحَر

سهراب سپهری

******

بغض سنگین مرا دیوار می فهمد فقط
جنگجویی خسته از پیکار می فهمد فقط
زندگی بعداز تورا آن بی گناهی که تنش
نیمه جان ماندست روی دار میفهمد فقط

فال حافظ