وقتی به بدن خود گوش نمی دهید چه اتفاقی می افتد؟


زمان خواندن: 9 دقایق

این پست بخشی از مجموعه من “بهتر بدان، بهتر عمل کن” من است، که در آن من یک پست وبلاگ قدیمی را مرور می‌کنم که باعث می‌شود من دچار تنش شوم، زیرا تفکر من از زمانی که آن را نوشتم به طور قابل توجهی تکامل یافته است. متن پست اصلی به صورت مورب و با یادداشت‌های فعلی من تا حدودی بداخلاق است در متن ساده


توجه: من پست اصلی را در ژانویه 2011 نوشتم. من در رشته بیوشیمی و آناتومی شرکت می کردم و منتظر بودم که بفهمم آیا در مقطع کارشناسی ارشد در دانشگاه واشنگتن پذیرفته شده ام تا متخصص تغذیه شوم. من 100% در فرهنگ رژیم غذایی بودم. واقعاً، دیوانه وار، عمیقاً در فرهنگ رژیم غذایی.

من این پست را به دلیل آنچه در مورد طرز فکر من در آن زمان فاش می کند و به دلیل اینکه موضوعی در مورد گوش دادن و اعتماد به بدن شما وجود دارد که 100٪ با آن موافقم وجود دارد، حتی اگر این موضوع در زندگی من در آن زمان چگونه تجلی یافت، این پست را برای بازبینی مجدد انتخاب کردم. کمی مشکل ساز من همچنین قصد دارم در این نسخه به روز شده شخصی واقعی شوم و لاته ادویه کدو تنبل را امتحان کنم. بدون ADO بیشتر:

تابستان گذشته، با رقابت در یک چالش دگرگونی که باعث شد من بخواهم موهایم را بیرون بکشم و/یا چیزهایی را پرت کنم، به شکلی عالی رسیدم. خیلی زیاد بود، خیلی طولانی بود.

سلام، دست کم گرفتن قرن. من در حال انجام یک چالش کاهش چربی بدن به صورت آنلاین بودم و یک چالش کاهش وزن / دقیقه ورزش / مرحله “سلامتی در محل کار” را انجام می دادم. من در واقع نمی دانم که آمادگی جسمانی من برای آن بهتر بوده است، زیرا از قبل شروع به آن خوب بود. من می دانم که به طور اجباری ورزش می کردم، از آن ناراضی بودم، و تنها با تحسین خطرناکی که برای «فداکاری» می کردم، تقویت می شدم.

به هر حال، یکی از سنگ بنای تلاش من برنامه تمرینی با وزنه بود که برای خودم طراحی کردم. این شامل تمرین دو روز در هفته برای پاها، پشت و عضله دوسر و دو روز دیگر برای سینه، شکم، شانه ها و عضلات سه سر بازو بود. این یک برنامه بدنسازی سخت نیست (بسیاری از بدنسازان و مدل های تناسب اندام اعضای بدن خود را حتی بیشتر می شکنند… فقط یک یا دو در هر تمرین انجام می دهند)، اما با آنچه در حال حاضر “محبوب” است متفاوت است.

هیچ ایرادی ندارد که با این روش تمرین کنم، و من به یاد دارم که از آن لذت بردم. من همچنین می‌دانستم که مدل‌های تناسب اندام دقیقاً چه نوع تمریناتی انجام می‌دهند، زیرا به شدت به مجلاتی که آنها را نشان می‌دادند، تمرین‌های وسواس‌آمیز و غذا خوردن بسیار بی‌نظمشان وسواس زیادی داشتم. من می خواستم آنها باشم.

امروز مثل اون موقع نیستی

آنچه در دنیای تناسب اندام محبوب است، تمرینات تمام بدن، دو یا سه روز در هفته است. تعداد زیادی کتاب الکترونیکی و کتاب چاپی موفقی وجود دارد که برنامه های ترویجی را شامل این نوع تمرین می کند. من با یکی از آنها خیلی خوش شانس بودم، [name redacted, because it’s very weight-loss focused and I would never recommend it today]، چند سال پیش.

آه، کتاب های الکترونیکی. من در آن زمان به کتاب های الکترونیکی PDF خود منتشر شده توسط برادران مربی تناسب اندام علاقه زیادی داشتم. اینگونه بود که من ابتدا به روزه متناوب و سرخپوشان مشغول شدم. این قبل از اینکه بتوانید یک کتاب واحد را در قفسه‌های آمازون یا کتابفروشی‌ها پیدا کنید، و قبل از آن که پنج مقاله اصلی در مورد آن وجود داشته باشد، بود.

بنابراین در سپتامبر، برنامه مشابهی را از یک کتاب الکترونیکی شروع کردم. کمی وقفه جراحی غیرمنتظره داشتم و بعد دوباره به آن بازگشتم. بله … این برنامه برای من کار نمی کند. سه تمرین در هفته، با 30 دقیقه ورزش در روزهای دیگر؟ قطع نمیکنه من نام کتاب الکترونیکی را نمی‌برم، زیرا فکر می‌کنم آن برنامه برای بسیاری از افراد عالی است. فقط برای همه نیست

اول از همه، من در حال حاضر تمرینات کامل بدن را انجام می دهم و این چیزی است که ترجیح می دهم. بنابراین، با وجود اینکه در آن زمان واقعاً نوع تمرینات قدرتی مناسبی را برای خودم انجام می‌دادم، آنچه برای من “درست” است در طول زمان تغییر کرده است. این نکته خوبی است که باید در مورد حرکت، نحوه غذا خوردن و غیره به خاطر داشته باشید. کاری که در هر زمان انجام می دهیم ممکن است ناکارآمد باشد یا خیر، اما حتی زمانی که اینطور نیست، در یک نقطه چه چیزی برای ما مناسب است. در زمان ممکن است بعدا درست نباشد. ما روبات نیستیم

اکنون، زمان آن است که شخصی شویم.

“وقفه کوچک جراحی غیر منتظره” من جراحی باز شکم بود. در یک روز خوب سپتامبر، من مشغول خریدهای تفریحی در مرکز شهر سیاتل بودم، که شامل اولین و تنها لاته ادویه کدو تنبل من نیز بود. من خیلی احساس خوبی نداشتم و فکر می کردم PSL است که از آن لذت نمی بردم. آن روز عصر با یکی از دوستانم در سراسر شهر به کلاس رقص شکم رفتیم. در طول کلاس کمی احساس خستگی می کردم و خوشحال بودم که فقط یک وعده غذایی سبک از قبل می خوردم (فکر می کردم این یک تمرین کامل بعد از غذا خوردن بود).

در راه خانه (دوباره رانندگی) حالم بدتر شد. گیج و منگ. من دوستم را رها کردم، و بعد با وجود اینکه حالم بدتر و بدتر شده بود، 10-15 دقیقه آخر را به خانه برگردانم. در یک نقطه، دید من در اطراف لبه ها شروع به خاکستری شدن کرد (نشانه ای که من نزدیک به غش بودم). به خانه رسیدم و روی کاناپه دراز کشیدم. غش، سرگیجه و درد شدید شکم داشتم. شوهرم با 911 تماس گرفت و امدادگران مرا به اورژانس بردند زیرا فشار خون و ضربان قلبم به طرز تکان دهنده ای پایین بود. من مثل یک روح سفید بودم. بعداً به شوخی می‌گفتم که من اولین PSL را داشتم و سپس باید به اورژانس بروم.

در اورژانس، یک اسکن CAT رشدی را در اطراف اندام های تناسلی من نشان داد. آنها نمی توانستند تشخیص دهند که کیست است یا تومور. بعداً مقداری مسکن و یک قرار ملاقات بعدی با یک جراح زنان و زایمان، و فهمیدم که فیبروم رحمی بزرگی دارم. در حالی که جراح چندین گزینه درمانی را ارائه کرد، او هیسترکتومی را توصیه کرد، من از ایده برداشتن ORGAN گریه کردم، زیرا این عمل سورئال بود، اما من این جراحی را انتخاب کردم. (من قبلاً به انتخاب خود بچه نداشتم، بنابراین آن بخش مشکلی نداشت.)

خوشحال بودم که سالم و از نظر بدنی خوب هستم و به عمل جراحی رفتم (این هرگز چیز بدی نیست)، به خصوص به این دلیل که فیبروم ها برای برداشتن با لاپاراسکوپی خیلی بزرگ بودند، بنابراین مجبور شدند مرا باز کنند. عمل جراحی بدون مشکل پیش رفت، اما چیزی که انجام نشد واکنش من به تغییر موقت بدنم پس از آن بود. من مقدار زیادی وزن مایع در قسمت پایین بدنم اضافه کردم. وقتی در آینه نگاه کردم، ترسیدم. وقتی به خانه رسیدم، با وسواس خود را وزن کردم و هر اونس را که بیرون می‌آمد دنبال کردم. حتی به این فکر می کردم که آیا وزنم کمتر می شود زیرا دیگر رحم ندارم. خیلی پیچ خورده بود!

چی، من انسان؟ استراحت برای خواهرزاده هاست!

من هم نمی خواستم به خودم فرصت استراحت بدهم. حتی قبل از انجام عمل جراحی، از اینکه نمی‌توانم اولین ترم بیوشیمی خود را به موقع شروع کنم، وحشت داشتم (برای مدتی نمی‌توانستم رانندگی کنم یا کتاب درسی عظیمم را بالا ببرم). من شرایط را با جراحم مذاکره کردم (که اساساً قول می‌دادم شوهرم مرا با ماشین به کلاس می‌برد و برمی‌گرداند و کتاب درسی ام را برای من به ماشین و در کلاس می‌برد). زیرا اگر سازنده نبودم، اگر به جدول زمانی سفت و سخت خود پایبند نبودم، من که بودم؟

بنابراین من به اصول اولیه باز می گردم. من یکی از برنامه های تابستانی ام را بیرون کشیدم و اگر درد عضلاتم نشانه ای باشد کار می کند (همچنین به من می گوید برنامه ای که قبلا داشتم واقعاً چیزی را که نیاز داشتم به من نمی داد. چون سرماخوردگی من نمی دهد. به نظر می رسد در حال چنگ زدن به آن هستم (دیروز سوپ مرغ، ویتامین ها و پنج میلیون فنجان آب داغ با لیمو را روی آن ریختم)، به محض انتشار این پست، از تمرین زیر لذت خواهم برد.

به من نگاه کن، هنوز به خودم اجازه نمی دهم یک فانی صرف باشم. در حال حاضر، هیچ اشکالی ندارد که بدانید چه زمانی از نظر فنی خوب است که در زمان بیماری تمرین کنید و چه زمانی خوب نیست. (قاعده من در مورد سرماخوردگی این است که اگر علائم همه بالای گردن باشد و تب وجود نداشته باشد، ورزش، شاید تغییر یافته، می تواند یک گزینه باقی بماند.) اما در آن زمان تلاش من برای بازگشت به اتاق وزنه زیرزمینم تا حد زیادی به این دلیل بود که اگر این کار را نکنم چه اتفاقی می افتد. ترس از اینکه من ناگهان “ناسازگار” شوم، اما مطمئناً ترس از افزایش وزنم.

طرز فکر مهم است

در ادامه پست اصلی، گرم کردن و تمرین خود را با جزئیات بی حس کننده (خمیازه) بیان کردم. من انتخاب کردم که آن را در اینجا به نفع حذف کنم گرفتن یک تصویر بزرگ به طرز فکر من.

از یک طرف، به بدنم گوش می کردم که چه نوع تمرینی حس خوبی دارد. (و گوش دادن به ذهنم، زیرا تمرینات تمام بدن در آن زمان واقعاً خسته کننده بود، حتی اگر امروز آنها را دوست دارم.) اما چیزی که در پست اصلی من نادیده گرفته شد روش های خطرناکی بود که من به بدنم گوش نمی دادم.

  • من به خودم اجازه دادم رانندگی کنم در حالی که علائمی داشتم که در خطر غش بودم. من یک دوست عزیز کمی قبل از آن در ماشین داشتم! این همه نوع احمقانه بود، من فقط… نمی توانم. می توانستم به راحتی ماشینم را در خانه دوستم بگذارم و او مرا به خانه برساند یا شوهرم بیاید مرا بیاورد. بدنم به من می گفت چیزی هست واقعا اشتباه است، اما من نمی خواهم گوش بده.
  • من با “چالش تبدیل” ادامه می‌دهم، اگرچه باعث نارضایتی من می‌شد و حتی اگر در ژوئن گذشته در اورژانس به پایان رسیدم، زیرا در طول تمریناتم علائمی مبنی بر ابتلا به تاندونیت شانه را نادیده می‌گرفتم. یک روز شنبه صبح درد شانه ام تشدید می شد و بعدازظهر یک اجرای بزرگ شکم داشتم. شوهرم به من پیشنهاد کرد که کنسل کنم، اما این کار را نکردم، و بعد از اینکه بدنم بعد از اجرا سرد شد، به معنای واقعی کلمه نتوانستم دست راستم را بالا بیاورم. من به اورژانس رفتم زیرا درد آنقدر طاقت‌فرسا بود که نمی‌توانستم به صبح دوشنبه بروم و به پزشک معمولی مراجعه کنم. این درد گلوله به من بود. صداهایی می‌دادم که فقط سگ‌ها می‌شنیدند.
  • من این واقعیت را نادیده گرفتم که در ادرار کردن مشکل داشتم. فیبروم های من (جراحم گفت “رحم بیچاره شما شبیه کوسه سر چکشی بود”) روی مثانه و حالب من (لوله بین کلیه ها و مثانه) فشار می آورد. این باعث شد که صبح ها نتوانم برای مدتی ادرار کنم (فکر می کنم تا زمانی که فیبروم ها در جهت دیگری تغییر کنند). من ماهها این را نادیده گرفتم!!!! میتونستم یه کلیه از دست بدم!!!
  • من “تناسب اندام” را قرار می دادم و کاهش وزن اخیر خود را بالاتر از 100٪ نیاز کاملاً قانونی خود به استراحت و ریکاوری حفظ می کردم. برای من استراحتی نیست!
اخلاقیات داستان

بدن ما اطلاعات مهمی را از طریق نشانه ها، علائم، سیگنال ها و احساسات خود با ما به اشتراک می گذارد. بدن ما به ما می گوید:

  • زمانی که نیاز به خوردن داریم
  • وقتی به اندازه کافی غذا خوردیم
  • چه نوع غذاهایی به ما احساس تغذیه می دهد
  • وقتی تشنه ایم
  • زمانی که نیاز به ادرار کردن یا مدفوع داریم
  • وقتی خیلی گرم یا خیلی سرد هستیم
  • وقتی چیزی را که لمس می کنیم خیلی گرم یا خیلی سرد است
  • زمانی که نوع حرکت مناسبی را برای سطح مهارت / تناسب اندام / انرژی خود انجام می دهید
  • وقتی مجروح می شویم (یا اگر مداخله نکنیم به سمت آسیب می رویم)
  • وقتی نباید به آن شخص اعتماد کنیم (یا به آن کوچه تاریک برویم)
  • وقتی استرس داریم یا مضطرب هستیم
  • وقتی افسرده ایم
  • وقتی چیزی از نظر فیزیکی اشتباه است
  • زمانی که باید بخوابیم
  • زمانی که نیاز به استراحت داریم (که همان خواب نیست)
  • وقتی بیش از حد تحریک می شویم (یا کمتر تحریک می شویم)

اما اگر این کار را نکنیم هیچ کدام از اینها مهم نیست گوش بده. اگر آن موقع گوش نکنیم هیچ کدام از اینها مهم نیست اعتماد. گوش دادن (و اعتماد) به بدن ما همیشه مهم است. گوش دادن به زمانی که همه چیز خوب و “عادی” است به ما یک خط مبنا می دهد تا بتوانیم تشخیص دهیم که چه زمانی چیزی تغییر کرده است، چه زمانی چیزی برای ما یا با ما مناسب نیست. این مهم است، زیرا در ابعاد بزرگ و کوچک، بدن ما در طول زمان تغییر می کند.

وقتی به بدن خود گوش می دهید، برای شما راحت تر می شود که به نیازهای بیولوژیکی خود توجه کنید، از سلامت و تندرستی خود محافظت کنید – و خود را ایمن نگه دارید. باید این راه سخت را یاد می گرفتم.

  • امروز، وقتی تاندون شانه ام پیچ می خورد، از برخی حرکات عقب نشینی می کنم و تماشا می کنم و منتظر می مانم تا دوباره آن ها را از سر بگیرم.
  • وقتی آنفولانزا (یا اخیراً، واکسن آنفولانزا و تقویت‌کننده کووید در همان روز) مرا پاک می‌کند، استراحت می‌کنم.
  • وقتی خوب نمی‌خوابم، در حین ورزش بدنم را بررسی می‌کنم تا ببینم آیا باید آن را کم‌چالش کنم یا خیر.
  • وقتی احساس مضطرب، استرس یا غرق شدن می‌کنم، شفقت به خود را تمرین می‌کنم و کنجکاو می‌شوم.
  • من همیشه حس خوبی نسبت به مردم داشتم، بنابراین آن بخش تغییر نکرده است!

گوش کن و اعتماد کن گوش کن و اعتماد کن سپس کمی بیشتر گوش دهید!


کری دنت، MPH، RDN، یک متخصص تغذیه، نویسنده مستقل، مشاور تغذیه بصری، نویسنده و سخنران ساکن شمال غربی اقیانوس آرام است. ابرقدرت های او عبارتند از شکست افسانه های تغذیه و توانمندسازی زنان تا در بدن خود احساس بهتری داشته باشند و انتخاب های غذایی را انجام دهند که از لذت، تغذیه و سلامتی حمایت می کند. این پست فقط برای مقاصد اطلاعاتی است و به منزله توصیه های پزشکی یا تغذیه فردی نیست.

به دنبال مشاوره 1 به 1 تغذیه هستید؟ کری ارائه می دهد برنامه 6 ماهه غذا و بدن (غذا شهودی، تصویر بدن، ذهن آگاهی، شفقت به خود) و الف برنامه 4 ماهه مدیریت IBS (کوچینگ رژیم غذایی کم FODMAP با تاکید بر افزایش آزادی غذا). برای کسب اطلاعات بیشتر به پیوندها مراجعه کنید و یک تماس مقدماتی رایگان رزرو کنید تا ببینید آیا برنامه مناسب است یا خیر!

چاپ این پست چاپ این پست